پارت هفتم

زمان ارسال : ۳۵۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

به زور مقداری از شربت رو بهم داد تا بخورم و عصبی تشر زد:

- اصلا برا چی اینو آوردید؟ مگه می‌خواستیم بریم عروسی که گله‌ای راه افتادید اومدید؟

ںطق‌های فرزاد بیشتر منو عصبی می‌کرد، سرم رو عقب کشیدم و با ناراحتی چشم بستم.

مریم بی حرف ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.