مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت سی و چهارم
زمان ارسال : ۱۱۴۱ روز پیش
یهو لبخند پرشوقم رو پررنگتر کردم و پرده رو انداختم؛ از کنار پنجره فاصله گرفتم و پشت میزم منتظر نشستم.
یه چرخ دور خودم زدم و با شیطنت زمزمه کردم: یک...
یه چرخ دیگه هم زدم و زیر لب ادامه دادم: دو...
و بار سوم هم چرخیدم و با گ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مهراب
۰۰ ساله 20فکر کنم نیاز برای اینکه ارمان رو از خودش دور کنه با معراج دست به یکی میکنه 🙅