پارت صد و شصت و هفتم

زمان ارسال : ۹۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

صدای الیسا هنوز توی گوشش بود و نگاهش در چشم دلوین. دلش برای او شور می‌زد و نمی‌زد. مطمئن بود از پس خود برمی‌آید. اما آن ویروس لاکردار اسم‌ بدی داشت. مجبور بود به راه پیش رو ادامه دهد. از تاکسی پیاده شد و سمتش رفت. در ماشین دلوین را که باز کرد، نسیمی خنک به صورتش زد. حالش جا آمد. وقتی نشست احساس کرد نسیم، بوی گرمای تاکسی را از تنش کَند و به سقف اتومبیل چسباند. گوشه چشم آمدن دلوین را از پشت طلق


پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    گرشا اینو عقد نکن که ولت نمیکنه.یهو میگه مهر سنگین بدبختت میکنه.اینجور که معلومه به دلش نشستی آدم شُلی نیستی وگرنه همین امشب بچه دار میشد ازت😅😅

    ۳ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    البته. امکان هر اتفاقی هست

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.