پارت صد و پنجاه و نهم

زمان ارسال : ۳۵ روز پیش

از فاصله‌ی کمی مانده که دلوین بهشان برسد، با اشاره‌ی آیشن، سه تایی ایستادند. منتظر بودند دلوین از همان فاصله اشاره‌ کند و بگوید،" تو رو خدا بنشینید. راحت باشید" خودش هم شتابی به قدم‌هایش دهد تا بقیه را به زحمت نیندازد. برخلاف انتظارشان قدم‌های دلوین کندتر شد و شبیه ملکه‌ها سمتشان آمد‌. آیشن لجش گرفت. نگاهی بین ثمانه و سمیه رد و بدل شد و به آیشن رسیدند. زنِ جوان حالشان را فهمید و گوشه‌

401
65,172 تعداد بازدید
468 تعداد نظر
179 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    10

    واقعا یاشار راست گفت هربلایی الیسا سرت نیاورده این یکی میاره چجوری هم جواب آیشن رو میده.این فقط به درد ایران میخوره😅

    ۱ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    آره والا. بد می‌ره بدتر میاد جاش😁

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید