پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت صد و پنجاه
زمان ارسال : ۱۱۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
فصلشانزدهم
گرمای تیزِ مرداد ماه به کت و شلواری که دلوین گفته بود بپوشد دهنکجی میکرد. به قول ننهجون، مادربزرگ مادریاش که دو سال پیش به رحمت خدا رفت، خر تب میکرد سگ سینهپهلو در آن گرما. مگر قرار بود هر چه دلوین میگفت گوش کند! کت و شلوار مارکِ پیشکش دلوین را توی کمد برگرداند و جایش را به شلوار جینِ زغالیاش داد. تیشرتِ سفیدی که الیسا برایش آورده بود و هنوز توی ج
آمینا
00ای گرشا حالا ماشین یکی دیگه رو قرض کن برو🥲