مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت سی و سوم
زمان ارسال : ۱۱۴۱ روز پیش
با صدای جیر جیر در نگاهم به عقب برگشت.
فتوحی بیحال و خسته وارد آبدارخونه شد و به من زل زد؛ چند قدمی نزدیک اومد و با لبخند بدجنسی زمزمه کرد: درود نیاز خانم.
عصبی اخمهام رو توی هم کشیدم و غریدم: ادیب هستم!
لبش رو بیشتر کش داد و با ل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اشوب
100صد درصد نیاز و معراج بهم میرسن میثم احتمالا تو اردو یکی رو برا خودش پیدا میکنه