پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت صد و سی و هفتم
زمان ارسال : ۱۴۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
-با اونا قدم میزدید خیلی زودتر شناخته میشدید. پریدن با بزرگان اعتبار میاره. حتی دستتون خالی باشه.
-اگه دستم پُرتر از اونا بود چی؟
دلوین چندین بار پلک زد!
-اینجا پوزیشن مناسبی برای حرف زدن نداره.
به پاراوان مشبک زیر پلهها که برای گرشا جدید بود اشاره کرد و ادامه داد:
-بفرمایید تا بفهمم مکانیزمتون برای دفاع چیه؟
همراه دلوین شد:
-قبلا این پارتیشن اینجا نبود.
آمینا
00این یکی هم مثل الیساست.گرشا شانس زن هم نداری