پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۱۱۴۲ روز پیش

طبق معمول صدای چارانی از پشت سرم بلند شد.

- سلام، صبحتون بخیر!

یه تای ابروم رو بالا انداختم و به طرفش برگشتم؛ نیم‌نگاهی به تیپ و قیافه‌اش انداخت و زمزمه کردم.

- سلام، صبح شمام بخیر!

دستی به تیشرت سفید و کت لیموی‌اش کشید و با ل ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید