پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت نود و نهم
زمان ارسال : ۲۰۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
-کاریش نداشته باش خانوم. بزار هر طور که صلاح میدونه زندجیشو(زندگیشو) بچرخونه.
ایران سمت همسرش چرخید و توی نگاهش بُراق شد. زبانش دوباره مخلوط شد:
-بزارم اون دختره ببرتش دیگه سالی دوبارم نبینمش؟
-بچه وقتی از خونهی پدر و مادر رفت دیگه رفته. خیلی دوسش داری برای پایههای زندجیش( زندگیش) تلاش کن. نزار خرابی به بار بیاره.
-ماشالا خیلی راحتی. نمیبینی بچهم از گُصهی (غصه
آمینا
00خوب راست میگه گرشا به آرزوت رسیدی دیگه الان برگرد سر زندگیت. گرشا دوست داره بذار کنارت آروم باشه اینقدر خون به جیگرش نکن