پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت نود و هشتم
زمان ارسال : ۲۱۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
لب حوض فیروزهای نشست و به ماهیگلیها نگاه میکرد. اغلب ماهیهای سفرهی هفتسین سالهای قبل بودند. حدود هفت، هشتتایی میشدند. برخیشان قشنگ بزرگ و کبابی شده بودند. مادرش هر سال تعدادی ماهی قرمز میخرید و بعد از جمع کردن سفرهی هفتسین، ماهیهای مانده را داخل حوض میانداخت. دستی توی آبِ ساکن زد و ماهیها به اطراف دویدند.
-میخوای یچیشو(یکیشو) بزارم برات ببر تهران وا
آمینا
00چقدر گرشا سختشه