پارت سی

زمان ارسال : ۱۱۴۳ روز پیش

با پیچیدن دستی دور کمرم، جیغ خفه‌ای کشیدم و به سمت نازی برگشتم.

با ذوق نیشش رو برامباز کرد و هیجانی گفت: عمه‌ی یکی یه دونم چطوره؟ آخ فدای اون ابروهای همیشه تو همت بشم؛ که با این اخلاقش شوهرم می‌خواد.

عصبی اخم‌هام رو توی هم کشیدم و بی حرف ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید