پارت سی و پنجم :

نگاهی به ساعت انداخت و از ساختمان رثا بیرون آمد. حدود هشتاد درصد کارها انجام شده و چیزی برای شروعِ نمایش نمانده بود. همیشه وقت کم می‌آورد. محدودیت باعث شد با عجله داخل ماشین بنشیند. درد از انتهایی‌ترین نقطه‌ی تحتانی تا پشتِ گردنش بالا رفت. گوشه‌ی چشمِ چپش از درد پرید. بی‌تفاوتِ آن زخمِ دردناک، سوویچ را چرخاند. ساعت ۳ باید درسا را به مطب می‌رساند. ساعت ۱ بود! با توجه به ترافیک‌های روز پ

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۸۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    این خوبه یه ذره ذهنش از الیسا خالی شد

    ۱ سال پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    مرسی از پیگیری لحظه به لحظه‌اتون🥰

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.