مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت بیست و نهم
زمان ارسال : ۱۱۴۵ روز پیش
صدای خندهاش رو پایین آورد و با ذوق لب زد: عمه شوهر میخوای؟
کلافه و پکر نگاهش کردم و غریدم: نخیرم! یه چی همینطوری گفتم.
قیافهاش رو با خنده جمع کرد و دستش و روی دهنش گذاشت؛ یکم هر هر خندید و بعد که آروم شد با چند تا نفس عمیق و زمزمه کر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Ana
30هعییی باز هم یهوووو یا عکس میثم و میبینه یا معراج