مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت بیست و هشتم
زمان ارسال : ۱۱۴۵ روز پیش
با دیدن جای خالیاش و تخت مرتبش، ترسیده وارد اتاق شدم و داد زدم: مامان، مامان کجایی؟
چند لحظه منتظر موندم اما هیچ جوابی نشنیدم و دوباره دهنم رو باز کردم تا صداش کنم که چشمم به میز چوبی قدیمیش افتاد؛ یه برگه به آیینهی درازش چسبیده بود و قطعا ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
افسانه پاکرو
20سلا و عرض ادب خدمت نویسنده عزیز،رمان بسیار زیبایی هست و به همه پیشنهاد میکنم. خیلی خوشحال شدم که عکسم رو برای یکی از شخصیت ها گذاشتید♥ باآرزوی موفقیت برای شما و بقیه عزیزان🙏🏻♥