خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت شصت و یکم
زمان ارسال : ۱۳۴۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
دخترک از روی حرص ملافه را چنگ زد و لب فشرد که حسام متوجه شد و پرسید:
- نیهان سرت تا این حد درد داره؟ پاشو ببرمت بیمارستان هان؟!
نیهان با دندانهای کلید شده جواب داد:
- نه، چیزی نیست! همون حامد بیاد خوبه.
طولی نکشید که حامد رسی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رومینا
۱۳ ساله 20خوب کاری کرد ولی فکر کنم این نیهان از آخر میفهمه که مهراد و هستی توافقی و فقط به خاطر کمک به هستی ازدواج کردن