مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت بیست و ششم
زمان ارسال : ۱۱۴۷ روز پیش
یعنی... خب چه بدونم گفتم شاید دوستته دیگه، باهم برید بیرون.
چند تا ضربهی آروم به شکمم زدم و چشمهام رو توی حدقه چرخوندم.
- نه نمیاد! با بقیه دوستهام میرم.
آهانی گفت و متفکر بهم خیره شد و لب زد: یعنی میثم هیچوقت با شما بیرون نمیاد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Samyar
۱۷ ساله 00فک کنم میثم بچه مامان معراج هستش.