جوخه بیوه ها به قلم حدیث افشارمهر
پارت نوزده :
قیافه ی این شخص خیلی آشنا بود، کمی که به مغزم فشار آوردم فهمیدم یکی از محافظ های شخصی شعبده باز همین مرد مست و پاتیل بود.
با نیشخندی روی لب به سمتش رفتم روی صندلی های گرد پایه بلند بار نشستم و از بارتندر آب جو خواستم.
زیر چشمی به محاف ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ریحانه
10با هر پارتی که میخونم بیشتر هیجانی میشمم