پارت نوزده :

قیافه ی این شخص خیلی آشنا بود، کمی که به مغزم فشار آوردم فهمیدم یکی از محافظ های شخصی شعبده باز همین مرد مست و پاتیل بود.

با نیشخندی روی لب به سمتش رفتم روی صندلی های گرد پایه بلند بار نشستم و از بارتندر آب جو خواستم.

زیر چشمی به محاف ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.