پارت چهل و چهارم

زمان ارسال : ۳۴۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

سیمین متوجه ناراحتی شهره شد. پرده را کنار زد و داخل رفت و گفت:
- چته شهره؟ ناسلامتی عروسی دخترته.
شهره با بی‌‌رغبتی تمام و صدایی گرفته جواب داد:
- می‌‌خواستم نباشه.
سیمین جلوتر رفت و گفت:
- چرا نباشه؟ داماد به این خوبی! چشم همه‌‌ی کارآموزای منو گرفته. قدر نمی‌‌دونی. کاش برای دختر منم همچین موردی پیدا می‌‌شد.
شهره جواب سیمین را نداد. می‌‌دانست در دل چقدر از این‌

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.