پارت سی و ششم

زمان ارسال : ۳۵۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

مهشید خیره در چشمانش با لحن اندوه‌‌باری که روح او را پریشان‌‌تر می‌‌ساخت، گفت:
ـ حتی به قیمت خراب شدن زندگی چهار نفر؟...
هر دو لحظاتی در سکوتی پر حرف به هم نگاه کردند. مهشید با چشمانش به او التماس ‌‌می‌‌کرد: «از زندگی مرتضی برو بیرون!» و حورا با چشمانش ‌‌جواب می‌‌داد: «اینو ازم نخواه!»
سرانجام اشک مهشید سرازیر شد و دل حورا به رحم آمد. او که انتظار دیدن چنین صحنه‌‌ی ناگو

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.