بازگشت عاشقانه به قلم مرضیه نعمتی
پارت بیست و دوم :
فصل 15
ـ عروس خانوم آقا داماد اومده. چرا ماتت برده؟
الهه فرو رفته در پیراهن عروس خوش دوخت و سپید، به سمت در نگاه کرد. پرهام کت و شلوار شیکی پوشیده و موهایش را مثل روز خواستگاری صاف کرده بود. با شگفتی به صورت الهه زل زده و لبخند میزد. الهه جلو رفت و گفت:
ـ خوشگل شدم؟
پرهام با ناباوری خندید:
ـ خیلی عوض شدی!
الهه لبخندی ملیح زد و کنار او ایستاد. عکاس اشاره کرد صمیمانه تر
اسرا
00عالی🥰