دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت بیست و سوم
زمان ارسال : ۳۶۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
فصل سوم:
چشمانش را به سختی باز کرد. سردرد عجیبی داشت. با همان حال زار، به سختی بلند شد. اصلا یادش نیامد چطور به اینجا رسیده صدایی که از پشت سرش بلند شد او را شگفتزده کرد.
_ بیدار شدی اریکا؟
چند قدم به عقب برگشت و با ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما