سهمی از عشق به قلم راضیه نعمتی
پارت پنجم
زمان ارسال : ۳۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه
فرزانه توضیح داد:
ـ خاله، سامان برادر بزرگ سهیله اما چون خیلی گیر ظاهر دختره هنوز نتونسته ازدواج کنه.
نگاه حورا از تصویر بالا آمد و روی صورت فرزانه نشست:
ـ با این همه سختگیریش، چرا داری منو بهش معرفی میکنی؟
فرزانه به چ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ساراجعفریان
10عالیه