پارت هفده

زمان ارسال : ۱۱۵۸ روز پیش

چارانی هم دنبالم اومد و هر دو باهم از پله‌ها بالا رفتیم.

اه! اینم تنش می‌خاره ها.

 به قول شیما چراغ سبز میده، باید بنشونمش سرجاش.

نیشگون ریزی از رون پام گرفتم و فورا به خودم توپیدم: خفه شو! یه نفر پیدا شد به تو نخ بده بیاد بگیرتت، ا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید