پارت یکم

زمان ارسال : ۱۹۰ روز پیش

صدای سهمگین، هاج و واج‌اش می‌کند. در پی اشک خدا از آسمان به دنبال سرپناه برای خود می‌گردد. نه چتر دارد و نه لباس مناسب. بارش باران به یک باره شدت می‌گیرد و باعجله می‌دود.

نفس‌اش گرفته و چند سرفه کوتاه می‌کند، با این سرفه توجه مردم به سمت او جل ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید