در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت هفتاد و یکم
زمان ارسال : ۳۹۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
*****
آفتاب از میان شاخههای نارنج، روی زمین پاشیده بود و صدای داد و قال گنجشکان، آن هم اول صبح داشت روی اعصاب گلشن خط میانداخت.
نشسته بود کنار حوض آب و با یک دستمال و اسپری شاخ و برگهای گلهایش را تمیز میکرد. مرتضی از روی پشت پام در ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سمیه
۱۶ ساله 00این رمان فوق العاده است🤍🤍 دلم برای فرهاد سوخت 🥹