پارت یکم

زمان ارسال : ۴۱۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه


آسمان عجیب ابری بود کاش می بارید ،دلم باران زیبای پاییزی را می خواست ،روی میزکارم به گلدان خیره شدم؛ گلدانی که هزاربار قرار بود رنگش کنم اما انگار یک نیروی جادویی مانع ان می‌شد که قلم را به سمت سفال ببرم.صدای مادر برای بار هزارم تمرکزم را به هم ریخت:
_ سوگل کارت تموم نشد مهمون‌ها رسیدن‌ها...
و من توی دلم نالیدم که امشب چه وقت مهمانی‌ست. شبی که من از اضطراب پشت میز نشسته‌ام

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نساه یساقی

    00

    با عرص سلام وخدا قوت واقعا داستاهای شیرن واموزنده لدت میبرم سپاسکزارم از خانم محترم زینب ایخنانی

    ۴ هفته پیش
  • ‌۰ مشهد خراسان رضوی

    00

    خیلی داستان جالبی بود تشکر وقدر دانیاز خانم محترم زینب ایلخانی میکنم

    ۴ هفته پیش
  • میترا

    00

    خیلی قشنگ از کلمات استفاده کرده

    ۵ ماه پیش
  • جانان

    00

    هنوز کامل نخوندم اما احساس میکنم قشنگه

    ۱۱ ماه پیش
  • سهیلا

    00

    عالی

    ۱ سال پیش
  • مصی

    00

    خوبه

    ۱ سال پیش
  • فربد

    00

    قشنگ است.....

    ۱ سال پیش
  • سحر

    00

    عالی قلمت مانا

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.