بێ بەڵێن ( عهدشکن ) به قلم سونیا منصوری
پارت پانزده :
لیدا کنار مادرش نشست و دستش را گرفت.
- وقتی بابا گفت دیروز چه اتفاقی برات افتاده خیلی ترسیدم آخه چرا مراقب خودت نیستی؟
کالی موهای بلند و افشانش را به دقت برس کشید و بعد شانه را به سمت لیدا گرفت.
- ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما