بلاک کد به قلم حدیث افشارمهر
پارت بیست و سوم
زمان ارسال : ۴۰۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
کتی سرش را در یقه فرو کرد. داشت آب می شد و فرو می رفت توی زمین.
دیار کمی از دمنوش آرامشبخش خورد پشت میز نشست و پرونده را باز کرد.
کتی با دیدن پرونده نگران پرسید:
-امروز...با مامورا رفتین دکتر، چه اتفاقی افتاده بود؟
دستی به صورتش کشید و با صدای آرامی گفت:
-جهانبخش واقعا گم شده!
فصل نهم
چشمانم آرام آرام باز شد و خواب از سر پرید. احساس خفگی بهم دست داد. خواستم تکانی بخو
ماریا
00وای حدیث جون ذوق مرگ شدم بابت طولانی بودن پارت😍🤩 میشه همیشه طولانی باشه😢لطفا،خواهش😥 رسیدیم به بخش هیجانی رمان وویییی🤩😍😂 مرسی حدیث جون🌹🌹شنبه چقدر دوره😢😢انتظار چقدر بده😢😢