پارت یازده

زمان ارسال : ۱۱۶۵ روز پیش

با صدای چارانی از حرکت ایستادم.

- نیاز خانم، نیاز خانم!

به طرفش برگشتم که خودش رو بهم رسوند و دست‌هاش و روی زانوهاش گذاشت و با نفس نفس گفت: نیاز خانم وایستید با هم بریم!

اخمی بین ابروهام نشوندم و با جدیدت گفتم: اول اینکه خانم ادیب ه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید