پارت ده :

ضربه‌ی آهسته‌ای به در اتاق خورد و دوستش که کنار یزدان نشسته بود به جای او پاسخ داد.

- بفرمایید.

فَرَوَهَر خیره‌ی منشی بود و یزدان در حال نوشتن، پرونده‌ی مقابلش را تکمیل می کرد.

- آقای اَرشدی پرونده هایی که گفتین رو کپی و وارد سیس ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.