به چشم هایم نگاه کن، آن گاه دروغ بگو! به قلم معجزه شرقی
پارت ششم
زمان ارسال : ۴۶۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
_ صبرکن منم بیام...هی با توام!
خواهرش، خواهرش، خواهرش؛ این کلمه آن قدر در مغزم تکرار شد که حس کردم مغزم درد گرفت و درد مغز را چه کسی میتوانست تحمل کند.
حداد خودش را به من رساند، وقتی به آخرین پله رسیدیم، خواهر ایوب در حال قفل کردن دَر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00ای وای برایوب