سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت نود و یکم
زمان ارسال : ۲۴۵ روز پیش
همه چیز به خیر و خوشی تموم شد و داشتیم برمیگشتیم خونه اما وسطهای راه دیدیم عمو نیست.
با تعجب یه گوشه وایسادیم.
مامان بزرگ از ماشینشون پیاده شد و سمت ماشین ما اومد.
- این پسره کجا رفت؟
بابا شونهای از ندونستن بالا انداخت. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Niayesh
00سلام دوستان یه سوال داشتم چجوری باید سکه دریافت کنیم من هرچی میزنم رو قسمت با دیدن تبلیغ ولی نمیاره شما چیکار میکنید