پارت بیست و دوم :




*****

باشنیدن صدای داد وبی داد از اتاقم بیرون زدم، پایین پله ها نازنین را دیدم که گوشه ای ایستاده بود وانگار که یک فیلم سینمایی تماشا میکرد.

هرچه پایین تر می آمدم صدای دادهای منوچهرخان واضح تر میشد.
هنوز چهارپنج پله مانده بود که نازنین متوجه حضورم شد وخودش را به من رساند.
مقابلم ایستاد وباهیجان شروع به حرف زدن کرد:

_میدونی چیشده؟ قیامته، قیام

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲۱ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵۳۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سوسن

    00

    سلام ممنونم از خانم حسینی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا محتوا کاملا تازه و جدیده وبسیار عالی من از سیزده سالگی دارم رمان میخونم وبه شخصه می تونم بگم با همین قلم زیبا جلو برید حتما کار عالی خواهد شد

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    ممنممنون سوسن عزیزم، خیلی خوشحالم که رمانم به دلت نشسته😍♥

    ۱ سال پیش
  • سوسن

    00

    گرچه تا الان هم بسیار عالی وبی نظیر بوده به امید دیدن پارت های زیبای دیگه ازاین رمان و رمان های دیگه از شما نویسنده عزیز موفق باشید🌹

    ۱ سال پیش
  • زهره

    00

    سلام فگل جانم. وقتت بخیر،لطف بزرگی میکنی جواب بدی. اینکه چطور میتونم رمان آنلاین پارت گذاری کنم!؟ ممنونم. .3198889@......... اگه تمایل نداشتی پیامک بدی لطف کن ایمیل کن

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    عزیزم برای اینکار باید سه تا رمان منتشر شده یا حداقل یک کتاب چاپی داشته باشید، بازم به اینستاگرام وتلگرام دنیای رمان سر بزنید وباخودشون حرف بزنید😍

    ۱ سال پیش
  • زهره

    00

    سلام فرگل جانم. خیلی متشکر که وقت میزاری و برامون مینویسی❤️

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    خواهش میکنم ذهره عزیز♥

    ۱ سال پیش
  • آرامش

    00

    طبیعیه که من انقدر از دست نیکان حرص میخورم🤦🏻🤦🏻آخه بچه چرا با یزدان این کارو کردی.جاوید ترکت کنه،دلتو بشکنه،حالتو جا بیاره😡الهیییییییی🧟نویسنده از طرف من یکی بزن تو سر نیکان😂مرسی گلم😘عاشقتم😘🌹❤

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    چشم حتما میزنم اگه سفارشی دیگه ای هم دارین قبوله، مثلا بوسه ای برای یزدان😂😎 من هم عاشق شمام آرامش عزیز😍🥺

    ۱ سال پیش
  • قنبر نسا

    10

    آدما بد باشن ولی با احساس و و دل ی نفر دیگه بازی نکنن ،بد بودن با عوضی بودن قرق داره...

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    دقیقا، عوضی بودن وبد بودن خیلی فرق داره😅

    ۱ سال پیش
  • فرهود

    00

    چرا خیابانی بازی در میاری😂🫠

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    استاد خیابانی استاد بنده هستند😎😂

    ۱ سال پیش
  • قنبرنسی

    10

    نیک مثل گربه میمونه انگار...؟

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    از چه لحاظ شبیه گربه اس😂چه تشبیه عجیب وجالبی😅

    ۱ سال پیش
  • مزدور

    00

    سلام علیکم.اینجانب حامی حقوق ادم بد ها هستم😂😂خدایی دلم می سوزه براشون.هیچکس دوستشون نداره بنده خدا ها مادرزاد که آدم بد نبودن یکی یه کاری کرده دیگه.طرفدارای یزدان به دل نگیرن.اولا که جاوید راست گفت

    ۱ سال پیش
  • مزدور

    00

    راست گفت که مسابقه فرمالیتس.آیا آقاجون روانی که وقتی میخواد یزدان رو رییس کنه مسابقه رو راه بندازه تا جاوید رو کوچیک کنه؟خب یعنی چی.دوما شاید رفتن هلنا همش تقصیر یزدان نباشه ولی قطعا بی تقصیرم نبوده

    ۱ سال پیش
  • مزدور

    00

    سوما آقایون خانوما.سیاه و سفید مطلقی وجود نداره.همه خوب و بد دارن.انقدر این جاوید بنده خدا رو جر ندید.یکی نمیگه چی شد،چرا شد؟خواهش از نویسنده که جاوید کار غیر قابل برگشتی نکنه.برومنس یزدان.جاویدپلیز🫠

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    بله کاملا درست فرمایش میکنید، هیچ سیاه وسفید مطلقی وجود نداره. برومنس؟ بهش فکر میکنم😂😂 ولی خب نیکانم گناه داره این وسط، سرش بی کلاه میمونه🥺

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    سلام خدمت جناب مزدور عزیز، بله حق باشماست، واقعا آدم بدا طرفدار ندارن، ولی خیالت راحت من پشت جاوید هستم😜😎

    ۱ سال پیش
  • پرنیا

    00

    ای نیکان بیفکر دیدی فقط یزدانه ک میتونی بهش تکیه کنی؟؟ این جاویدخان ن ب اوایل داستان ن ب الان،چرا یهو هیولاشد؟؟ امیدوارم آبروی نگار رو هم حراج نکنه 😑😑

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    هیولا نشد، اون موقع هم فقط روی خوشش نشون میداد، آره فقط یزدانه که میمونه. زنده باد اتحاد یزدانی ها😂😍♥

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    00

    دزدی کردچرااتاقش قایم کرده چرابیشترزنان ازنیکان منتفرن خوبه نیکان فکرمیکنه زشته اینا ایجوررفتارمیکننواینکه دیروزنتونستم پارت بخونم

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    حتی قایمم نکرد، همونجوری پرت کرد، چون حالش بود از کارش🥺

    ۱ سال پیش
  • یلدا

    10

    عالی بود ...ممنون که به کامنت ها توجه می کنید. کاش این سفر یه تلنگر بشه برای نیکان و به یزدان نزدیک تر بشه و این عشق کورکورانه از سر نیکان بپره ، باطن اصلی جاوید هم رو بشه

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    من همیشه به کامنتا توجه میکنم وبیشتر از نظرات برام ایده های جالبین😍 ایشالا که از سرش بپره🥲

    ۱ سال پیش
  • ثنا بانو

    10

    عالی بود دوستش داشتم❤از قدیم گفتن بار کج به منزل نرسید😈😈بازم داش یزدان و عشق است وجدانن حال کردین مرام و معرفتو 🔥♥🔥جاوید شیشه خورده دار فرگل جون قبول کن😑😑میشه بهت بگم گلی جون؟؟؟ 😍😍

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    واقعا بار کج هیچ وقت به منزل نمی رسه، نه چه اشکالی داره شما منو گلی جون صدا بزن، هرچی که عشقت میکشه بگو😍♥

    ۱ سال پیش
  • امنه

    10

    مرسی فرگل جونی. نیکان خداکنه زودی بفهمه که جاوید لیاقت نداره.گول دوست دارم های الکی جاوید را نخوره

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    فدات بشم آمنه عزیزم، ایشالا که همینطور که شما میخوای بشه😍🌹

    ۱ سال پیش
  • امنه

    00

    قربانت عزیزم

    ۱ سال پیش
  • نرگس

    10

    نیکان اشتباه کرد نباید قضیه نگارو به جاوید می گفت

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    دیگه اونجا چاره ای نداشت، ولی حالا جاویدم پسری بد نیست🥺

    ۱ سال پیش
  • آیدا

    10

    نگران نگارم اگه جاوید در حقش بد کنه واقعا نگار نابود میشه و سفر با یزدان خیلی خوبه حرف منوچهر خان قبول دارم جاوید خام و یزدان پخته یزدان با تجربه تر و عاقل تر و مرد تره

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    دیگه جاویدو در این حد نبینید درست یه خورده کینه ای و سربه راه نیست، ولی خب پسر بدی هم نیست🥲 حالا بازم ببینیم چه غلطی میکنه این مرتیکه😂

    ۱ سال پیش
  • آزاده دریکوندی

    10

    دیدی همه رفتن فقط یزدان موند بارات؟

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    آه از رفته های بی بازگشت🥲♥

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.