تو را در خواب هایم دیدم به قلم فرگل حسینی
پارت بیست :
******
نگاهی به قاب عکس روبه رویم انداختم ودریک حرکت آن را پایین آوردم.
رویم تختم چهار زانو نشستم وبادست گرد وخاک های روی قاب را می زُدایم.
انگشتم جایی درست انحنای لب هایش را نشانه می گیرد وبه حرفم می آورد.
_نمیدونم کی هستی؟ اما انگار برای من آدم امنی هستی!
بعد به این حرف خنده ام می گیرد، بلند وبی پروا خندیدم.
_ برای تو هم عجیبه که یه قاب عکس برای من ا
مطالعهی این پارت حدودا ۱۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۳۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مایا
00بعد از خوندن پنج پارت به این نتیجه رسیدم که رمانتو خیلی دوست دارم🌹🌹🌹❤️خسته نباشی عزیزم.🌹❤️رمانت جالبه خیلی.🤩 برم ادامشو بخونم😂🤭🥰🥰🥰
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
ای جان عزیزم خوش بشینه به دلت ماهم شمارو دوست داریم🌹🥺
۱ سال پیشااا
00خداکنه نیکان ب حرف جاوید گوش نکنه. یزدان ب ای مهربونی.
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
اره یزدان که خیلی مهربون وگوگولیه واقعا❤
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
اره یزدان که خیلی مهربون وگوگولیه واقعا❤
۱ سال پیشپرنیا
00برای تصمیم گیری زوده ولی خداکنه نیکان تحت تاثیر عشقش کاری ک جاوید میخاد رو انجام نده یزدان ب اون مهربونی☹️☹️
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
خداکنه واقها😭
۱ سال پیشزهرا
20نمیشه یه طرفه قضاوت کرد باید حرف های یزدان هم شنید شاید هلما هم مقصر بوده جاوید داره به یزدان حسادت میکند براهمین واقعیت رانمیبینه عشقش هم میشد قبول کرد چون قبل از امدن یزدان به نیکان علاقه داشته
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
دقیقا نمیشه یه طرفه قضاوت کرد🥺
۱ سال پیشیلدا
20خواهش میکنم تا دور نشده نقش واقعی جاوید را نشونه نیکان ساده ما بده . من حس می کنم ماجرا این نیست وداستانتون با وجود یزدان و نیکان جذاب تره تا اینکه گول جاوید را بخوره و نصف رمان اینطوری پیش بره
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
تا ببینیم چطوری پیش میره، به هرحال که هر آدمی اشتباهاتی میکنه
۱ سال پیشثنا بانو
00ای جاوید پست و بی شعور و حسود و عوضی 😡😡😡دیدین چطور بچمو پیش دختره خراب کرد🥺🥺دختر احمق هم باور کرد😡😡
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
مردی پنج سال ازت بزرگتره بهش میگی بچم😂😅 حالا حرص نخور، ایشالا که یزدان هم یه حرکتی بزنه
۱ سال پیشآزاده دریکوندی
10ثنا جان به نظر من که باور نکرده حداقل به این زودی نه.. چون جاوید رو دوست داره وانمود کرد فقط! فعلا یکمی گیجه ولی در کل خیلی بیخود می کنه باور کنه مگه دست خودشه
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
بله خیلی بیخود میکنه😂
۱ سال پیشآزاده دریکوندی
10والا بخدا... ماها همه نیکان و کنار یزدان داریم تصور می کنیم... ما داریم زحمت می کشیم اینجا🤣
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
هنوز که هیچ کدومشون بهم حسی پیدا نکردن😂🥰
۱ سال پیشآزاده دریکوندی
00اول اینکه من اون شیکی که نیکان نخورد رو بر می دارم... بعد اینکه نیکان گول نخوری هاااا اینا همه اش تمارضه🤔
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
بخور، بخور نوش جونت🥰😂
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
بخور، بخور نوش جونت🥰😂
۱ سال پیشmobina
00فک میکنم نیکا ی ربطی ب اون خانواد دار جاوید دید ک یزدان برای نیکان کاری انجام دادم برای همین گفت ترو دوست دارم. بعدش مخواد نیکانو پر کنه😁😁
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
ولی نیکانم خیلی زود باوره🙄
۱ سال پیشHosseini
00من دوست دلم بایزدان دوست یشه چون جاوید گولش میزنه
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
همه تقریبا دوست دارن اینو😜😂♥
۱ سال پیشاسرا
20خوب معلوم شددیگه جاویداصلاعاشق نیست فقط میخوادازش سواستفاده بکنه
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
ولی هنوز خیلی راه در پیش داره، شایدم واقعا عاشقه
۱ سال پیشهلن
20جاوید برای برد مسابقه داره از دختر خوشگل و مهربونم سو استفاده می کنه
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
هی طفلک نیکان🥺🥺
۱ سال پیش
فاطمه
00از دیروز شروع کردم به خوندن تا اینجا که منو جذب کرده ولی حس بهتری به یزدان دارم تا جاوید.ممنون فرگل جون❤️❤️