پارت هشتاد و ششم

زمان ارسال : ۲۵۳ روز پیش

- هیجان دارم هیجان... فکر کن، بعد سال‌ها به وصال فاطمه می‌رسم.

ننه‌ جون یکی تو شکم عمو کوبید.

- بعد این وصال، یه روز بعدش وصال دوباره رو به قیامت می‌کشونی.

عمو اخمی کرد.

- خدا‌ نکنه، یعنی چی! البته که من واقعا نگرانم اونجا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید