سایه های بی خورشید به قلم فرگل حسینی
پارت هشتم
زمان ارسال : ۴۹۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
شانه بالا انداختم وظرف رو کنار گذاشتم.
_دلمه ست؟
_آره.
_دوست دارم بخورم، ولی فعلا نمی تونم. کمک کن روی مبل بشینم.
دستش رو گرفتم وبلندش کردم، روی مبل نشست.
_دوستت کی قراره بیاد؟
_از کجا میدونی دوستمه؟
نگاهی به اسلحه درون دستش انداختم.
_فکر کردم قراره بزنیش.
_جونش رو نداشتم. وگرنه آدم بدقولی نیستم.
به گره ه
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فرگل حسینی | نویسنده رمان
به مبینای عزیزم نبودی تو کامنتاچند وقت، آره هست تا آخرش هیجان داره🥲❤
۱ سال پیشmobina
00ن گلم میام میرم اگ خب نظر میدم
۱ سال پیشmobina
00چرا پارت جدید نمیزاری نویسند
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
عزیزمم من قراره ویرایش بزنم وبزارم که اونم به این زودی امکان پذیر نیست
۱ سال پیشزیبا
۲۱ ساله 00رمان خیلی هیجانی وقشنگیه ❤️ 🔥🤌
۱ سال پیش
mobina
00خدا کنه تا آخرش حیجانی باش.