پارت پانزده

زمان ارسال : ۴۶۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

به سختی گفت:

- پاشو به دست و صورتت آب بزن.

بالاخره نحس ترین زمان هم فرا رسید و من تونستم مامان و ببینم‌. لبخند داشت، مثل همه اون روزهایی که کنارمون بود.

جلو رفتم و روی صورت مثل ماهشو بوسیدم و برای آخرین بار بهش گفتم که چه‌قدر دوس ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.