سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت هفتاد و هفتم
زمان ارسال : ۲۸۲ روز پیش
از آب معدنیهای جلوی در یکی بهم داد.
- بیا، آرزو به دل برنگرد خونه.
هیچ سرمایی نداشت.
همون اول صبح یخش آب شده بود.
همون جا گذاشتمش.
- نوش دارو بعد از مرگ سهراب؟
یه پوزخند تحویلش دادم.
- برا خودتون.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شادی
10این رمان عالیههههه