سایه ی من به قلم زهرا باقری
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۴۷۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
مینا گفت:
- تو اینجا چیکار میکنی؟
- سلام! سر و صداها رو شنیدم، فهمیدم از اینجاست!
وقتی مینا با تعجب به کمال نگاه کرد کمال با خنده گفت:
- دیگه دارم عادت میکنم، مگه تو این کوچه کسای دیگهایم هستن که آخر شبا جیغ بکشن؟
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شفق
20مثل همیشه عالی بود فقط این پگاه خیلی رو مخه مثل کنه چسبیده بیخ خره این میلاد بخت برگشته بابا ولش کن بزار این بچه بکم نفس بکشه ، دستت طلا عزیزم خیلی خوب بود💜💚