پارت هفتاد

زمان ارسال : ۲۹۷ روز پیش

بازم هیچی نگفت.

- من اگه می‌دونستم این‌جوری می‌زنی تو ذوقم که عمرا می‌اومدم اینجا! همه‌ش تقصیر آویزه، جوگیرم می‌کنه... هزار بار گفتم من احساساتی‌ام، با احساسات من بازی نکنید، جوگیر می‌شم، احساساتم صدمه می‌بینن.

نگاهی بهش انداختم و ماشین ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید