پارت ششم

زمان ارسال : ۵۳۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 23 دقیقه

- باورم نمی‌شه!

از وقتی رسیده بودم خونه مهتاب ده دفعه اینو گفته بود! بدتر از اون بابا و مامان بودن که بدجوری ازم عصبانی بودن. بابا مدام می‌گفت چرا زودتر چیزی بهش نگفتم، هرچند که من بازم خیلی از اتفاقاتو سانسور کردم و فقط از شبی گفتم که کمال یک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.