قلمرو رز به قلم حدیث افشارمهر
پارت ششم :
روی زمین رها شد به صندلی تکیه داد و هق هق های گریه اش بلند تر از قبل شدند. تمام ریمل ها و رژ قرمزی که زده بود در صورتش پخش بودند.
موهایش را از بغل چنگ زد و سرش را در بازویش مخفی کرد. خلبان میان صدای هق هق های سوزان لیلی گفت:
-به فرود ن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ایدا
00عالی