پارت هشتم

زمان ارسال : ۵۲۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 13 دقیقه

-چرت و پرت نگو طلا!


سر تکون می‌دم و پوزخندی از سر تاسف می‌زنم و از روی شونه، به قیافه‎ی متحیر و دهن باز طناز نگاه می‌کنم:


-آرشن بهتون نگفته بود؟

دوباره به بابایی که شونه‌هاش آویزون شده چشم می‌دوزم و مثل آدم‌هایی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.