پارت پنجاه و هشتم

زمان ارسال : ۳۳۲ روز پیش

- حله.

- توشه‌ راهتم حاضر کن.

با تعجب گفت: توشه چی؟ سفر آخرت نیست که، یه کوه همین طرفا می‌ریم.

نچ نچی کردم.

- مگه گوسفند و بزیم همین‌طوری دست خالی بریم کوه بچریم؟ یه چیزی آدم باید بخوره.

- مثلا خودت چی‌ میاری؟
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید