پارت پنجاه و ششم

زمان ارسال : ۳۳۷ روز پیش

- آره!

مامان ناهید حرصی و با تشر اسمم رو صدا زد.

نگاش کردم و با صورتی که توی هم رفته بود گفتم: د بی‌خیال مامان، من می‌گیرمش، چه بخوای چه نخوای!

مثلا عصبی شد و با قدمای بلند و محکم ازمون دور شد.

نیهان دست روی شونه‌م گذاشت.< ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید