پارت هفتاد و نهم

زمان ارسال : ۱۱۷۴ روز پیش

نجلا نگاه گیجش و از چشمای گرد شده ام‌گرفت.

از نجلا خداحافظی کردیم و ب همراه الینا و میلاد از خونه نجلا خارج شدیم.

نجلا سوییچ ماشینش و ب سمتم گرفت:

-سر کوچه پارکه به آدرسی ک میگم برید.

منم ماشین میلاد و ببرم یه جای پرت پارک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید