بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» به قلم مبینا حاج سعید
پارت صد و بیست و پنجم
زمان ارسال : ۴۱۹ روز پیش
با حرکتهای محکم ماشین، خوابش بهم ریخت و از کابوسی که در آن دست و پا میزد، برخاست. دستی به موهای نامرتب بورش کشید و آنها را عقب راند. نگاهی به رو به رویش که تماماً سنگلاخ و خاکی بود و با صحنهی گرگ و میش آسمان پوشیده میشد، دوخت. سرش به طرف ویلیام ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما