پارت صد و شانزده

زمان ارسال : ۴۲۱ روز پیش

فضای‌ رستوران نمیه‌شلوغ‌بود، آن‌بین فقط‌صدای قاشق‌و چنگال‌‌ شنیده‌ می‌شد یا گاه‌گاهی صدای پچ‌پچ‌ به گوش‌ می‌رسید.

نفس‌ لباس‌های‌‌کوچک‌نوزادی را کادو‌ پیچ‌کرده و داخل‌کیفش‌گذاشت تا به‌وقتش سوپرازش رو‌ شود، تابش‌برخلاف‌ نشاطی‌ که پای‌تلفن‌ به خر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید