پارت هشتاد و یکم

زمان ارسال : ۴۱۵ روز پیش

نگاه سرخ‌فام خسرو به شهرام بود و گفت:
- قرار بود اون‌روز کارِ محیا رو تموم کنه، اما انگار چندلحظه قبلش یه‌نفر باهاش تلفنی حرف می‌زنه و شاینا می‌فهمه پسرعموی محیا یه پلیسِ! از اونجا که فامیلیِ محیا با فامیلیِ اون مأموری که قاتل‌بودن مادرش رو ثابت کرده بود؛ یکی بود، شاینا دست نگه‌داشت تا بیشتر از محیا بدونه و این شد که رسیدیم به سارا! به دخترِ یکی‌یدونه‌ی سرهنگ...
نیشخندی زد و

167
136,579 تعداد بازدید
149 تعداد نظر
87 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • رویا

    20

    کاش نمی مرد کتایون

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید