پارت هشتاد

زمان ارسال : ۴۳۶ روز پیش

ارزش ثانیه‌ها و دقایق را می‌شد حالا فهمید که درست چند ثانیه بعد از شلیک، آژیر پلیس بلند شد اما دیگر برای کتایون دیر بود... خیلی دیر و جبران‌ناپذیر...! خانه در محاصره‌ی پلیس بود اما روح دخترک از قفس جسم پر کشیده‌بود و ضجه‌های گوش‌خراش سارا میان تیراندازی و سروصداها گم شده بود.
***
خسرو روی صندلی چوبی، پشت میز بازجویی نشسته بود و شهرام با اخم‌هایی درهم تنیده مقابلش قدم می‌زد و گو

185
140,096 تعداد بازدید
151 تعداد نظر
87 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید